- 1. ز دو دیده خون فِشانم، ز غمت شب جدایی
همه روز کارم این شد ، که بگویمت کجایی؟
به خدا دلم شکسته ، سر راه تو نشسته
به من غریب و خسته ، بنما تو اعتنایی
تو که یار بی کسانی ، تو که صاحبَ الزّمانی
بده بر گدا اَمانی ، تو که خوب و با وفایی
نرِسد ز تو پیامی ، نکنی به من سلامی
تو امیر ذُو الکِرامی ، بنما به من دعایی
سحری مرا صدا کن ، نفسی مرا دعا کن
تو بیا به من وفا کن ، تو که دور از این جفایی
- 2. اگر تا قیامت عذابم کنی
از آن به، که یکدم جوابم کنی
بسوزان بسوزان به بادم بده
مبادا به هجران عذابم کنی
من آن خار راهم که خواهم چو گل
بجوشانی آنگه گلابم کنی
ز بند هواها نجاتم ببخش
که در بندگی انتخابم کنی
ز تو کم نگردد، فزاید به من
گر از دوستانت خطابم کنی
کم از ذّره ام بر تو آسان بود
که با یک نگه آفتابم کنی
- 3. مباد لحظه ای از یادتان جدا باشم
خدا کند همه عمر با شما باشم
مرا رها مکن از آستان ات آقا
رضا مشو که ز درگاهِ تو جدا باشم
اگر که فیض دعای تو شاملم گردد
ز دامِ غفلت و بند گنه رها باشم
به انتظار فرج دست بر دعا شده ام
خدا نکرده مگر تَحبِسُ الدّعا باشم
به یاد غربتِ ارباب دل پریشانم
خوشم که با تو گرفتار روضه ها باشم
دلم قرار ندارد بیا و کاری کن
که عاقبت سفری با تو کربلا باشم
یابن الحسن یابن الحسن (2)
- 4. بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا, کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روز گار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت, هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را شب یلدای غم , سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال!
مسافر دل ما نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را ز پشت پرده ی اشک
که یار گوشه ی چشمی به چشم تر دارد!
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد